سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مردود

مطالب اخیر وبگاه

لینک دوستان وبگاه

آرشیو مطالب

برچسب‌ها

طراح قالب

ثامن تم؛مرجع قالب و ابزار مذهبی وبلاگ و سایت
یا صاحب الزمان (عج) السلام علیک یا اباصالح المهدی (عج) یا مهدی ادرکنی ...

دیشب خبر ساعت  21 اعلام کرد که قذافی کشته شد، این خبر و شادی که در بیان خبر وجوجنازه قذافید داشت، باعث شد که سخنان رهبری در کرمانشاه بعد از این خبر پخش بشه، و مهمترین خبر همون کشته شدن قذافی باشه، ولی آیا مردن قذافی خوشحالی داشت؟
مردن قذافی البته که برای مردم لیبی یک واقعه خوش بود و پایانی بر دیکتاتوری وی، اما این رهایی میتونه به مانند ضرب المثلیه که میگن طرف از چاله در میاد میفته توی چاه، دلیلش هم اینه که الان لیبی با یک اختلاف عظیم مواجه میشه، از یک طرف انقلابیون، از یک طرف ناتو و از طرف دیگه حکومت انقلابی که تا الان متحد بودن و هدفشون نابودی قذافی بود، الان درگیر اختلافهای فکری و سیاسی خودشون میشن و شروعی بر غارت و چپاول و مرگ نیمچه فرهنگی که برای لیبی مونده.
این موضوع یک روی سکه است، روی دیگه اون هم اینه که با مردن قذافی تاریخی از ظلم ها، جنایات و خیانت های قذافی به مردم لیبی و مسلمانان نابود میشه، مسائلی مثل بحث امام موسی صدر که اگر تا الان امیدمون به اعتراف قذافی بود بعد از این دیگه معلوم نیست به چی باید امید داشته باشیم، بحث قراردادهای ملیاردی که قذافی برای ادامه حکومت خودش با آمریکا، فرانسه و انگلیس بست، موضوع ارسال یک کشتی حامل مواد سوخت اتمی و بمب های اتمی لیبی به آمریکا و موارد زیادی از این قبیل که از این به بعد مشخص نیست چطور میشه اونها رو مشخص کرد و آیا اصلا قرار هست که مشخص بشه یا خیر.
این موضوع که گذشت، الان باید ببینیم که اختلافات داخلی و خارجی لیبی باعث رغم خوردن چه مشکلاتی خواهد بود.


نویسنده فرشاد براتی در جمعه 90/7/29 | نظر

آرام آرام جلو میرفت،‌انگار چیزی مانع از سرعت گرفتنش میشد،‌ برای رسیدن قاطع بود،‌اما اینکه چطور برسه را مطمئن نبود،‌میرفت اما همچنان آهسته،‌جلوی چشمش تصویری از لیلا بود، لیلای هفت ساله،‌شاید ترسش از مسیر رفتن و راه رسیدن همین لیلا است،‌ اون از لیلا گدشت، خود را از لیلا گرفت و خونش را به لیلا هدیه داد،‌ ایمان شهید شد.

پ.ن:
سالروز شهادت فرمانده آموزشی عملیات خیبر


نویسنده فرشاد براتی در پنج شنبه 90/7/28 | نظر

چشم ها را باید شستچشمها را باید شست
جور دیگر باید دید...
شعر خوبیه، قشنگه، ملایمه، با روح آدم بازی میکنه، اما آیا واقعا این شعر برای همینه که ما ازش تعریف کنیم؟
حداقل هفته ای یکی دو بار این شعر رو من از آدمهای مختلف میشنوم، اما فکر نمیکنم نه من و نه هیچکدوم اون آدمها حتی یک بار حاضر شده باشیم که واقعا چشمهامون را بشوریم و جور دیگه ای نگاه کنیم.
زندگی ما واقعا پر شده از نگاه های اشتباه به مسائل، پر شده از قضاوت های نادرست و محکوم کردن هایی که بعضی مواقع به نابودی یک انسان هم منجر میشه، اما حیف که ما به جایی رسیدیم که غیر از خودمون اصلا برامون اهمیت نداره، حیف که نمیخواهیم باور کنیم که ما همه یکی هستیم و به قول سعدی بزرگ بنی آدم اعضای یک پیکرند* که در آفرینش ز یک گوهرند...
و باز حیف که این شعر دوم را هم من و هم همه اونایی که ازش به عنوان یک ضرب المثل یاد میکنن، فقط در حد یه شعر و ضرب المثل دیدیم و بس...


نویسنده فرشاد براتی در چهارشنبه 90/7/27 | نظر
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبگاه محفوظ و متعلق به مدیر آن می باشد...
طراحی و بهینه سازی قالب : ثامن تم ( علیرضا حقیقت )